خشک آباد خشک آباد همینجاست بیا ! نويسندگان
خشک آباد همینجاست بیا ! وارد شهر شدی ، مرکز شهر پر از تنهایست مردم شهر همه فامیل اند جنسشان از یک چیز : آب ، خاک ، گل و مشتی اندوه ! آنطرف مجنون است ، این طرف هم فرهاد سر آن کوچه غم است سر این کوچه پر از تنهایست ! راستی ! لیلی این شهر کم است . پارک های این حوالی نیمکت های خیالی یاس های دل شکسته پر از حسرت یک دیداراند ! و من اینجا منتظر بارانم ...! سروده ی عبداله سلامت |
||
![]() |